پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

تمام زندگی من

افتادنت

  مامانیییییییییییییییی امشب از روی مبل افتادی پایین امروز بعد از کشمکش زیاد تصمیم گرفتیم بریم رای بدیم با بابایی بهت شیر دادم و بردمت پایین پیش عمه سمیه و ما رفتیم مدرسه رازی واسه رای اینقد شلوغ بود که از ساعت 7:30تا 10:30 اونجا بودیم. وقتی برگشتیم مامانی بهت شیر دادو بابایی رو صدا کرد که تو رو بگیره من رفتم آشپزخونه کیک بخورم بابایی تو رو گذاشت روی مبل خودشم پیشت نشست یهو یه صدایی امد دیدم مادر جون عمه سمیه بابایی هجوم آوردن رو زمین تا نگو غلتیدی از رو مبل افتادی پسرم  نمیدونی چقدر گریه کردیو گریه کردم عزیزم الهی مامان فدات شه مامان برات بمیره که اینجوری افتادی قربونت برم الانم از خواب بیدار شدی پیش عمه سمیه و مادر جونت د...
24 خرداد 1392

تولد پرهام جونم

سلام پسر گلم عزیزم تو روز 5 شنبه 21/10/92 عصر ساعت 6 بعداز ظهر به صورت طبیعی دنیا امدی و به زندگی سلام گفتی و چشمای قشنگتو باز کردی خوش امدی به خونت گلم امیدوارم زندگی شیرینتو ببینم پسرررررم وای که من عاشقتم اینم یه عکس خوشکل توی بیمارستان ...
24 خرداد 1392

5ماهگی مباررررررررررررررررررررررررک

5 ماهگیت مبارک پسر گلم امروز ساعت 6 بعداز ظهر 5 ماهت تموم شد و وارد 6 ماهگی شدی گلم    چند روزه که یکم سینه خیز جلو میری صورتتو میمالونی به زمین میری جلو اماخیلی کم و زودی خسته میشی قربونت برم . خیلی هم جیغ میکشی وقتی میجیغی خودتم کلی ذوق میکنی  کلا خیلی خیلی شیرینی مامان اما گاهی اوقات هم خیلی اذیت میکنی   راستی کلی واسه خودت حرف میزنی عزیزم همینطور با اسباب بازیهات وبا مامانی همش میگی (هییی هووووووووی و...)جیگر مامانی  میدونی تو بهترین نعمت خدایی عزیزم مامان بابا خیلی دوست دارن عزیزم بوووووووووووووووووووووس   ...
21 خرداد 1392

عزیز مامانی

گل مامانی چند روزه که زور  میزنی و بالا تنه ات رو میاری بالا و چند  ثانیه نگه میداری بعضی اوقات با دستات و میگیری به یه جایی و بلند میشی گاهی هم آرنجتو فشار میدی به زمین و بلند میشی. هنوز موفق به عکس گرفتن نشدم ازت اما مادر جون (مامان بابایی) ازت فیلم گرفته هر وقت ازت در اون حالت عکس گرفتم حتما میذارم تو همین پست  دوست دارم پسر نازم . نمیدونی این چند وقت چقدر شیرین و ناز شدی بوسسسسسسسسسسسسسس یه عالمه که هر چی میبوسمت سیر نمیشم
15 خرداد 1392

گرفتن پا

گلم ، پسرم ، عزیز دلم از دو روز پیش یعنی یک شنبه 5/3/92 تلاش میکردی که بتونی پاتو بگیری و بالاخره آخر شب موفق شدی که با دست چپ پای راستتو بگیری عزیزم  این چند وقت خیلی شیرین شدی گلم مخصوصا وقتی صدای موتور در میاری بووووووووووو   اینم چندتا عکس خوشکل از دست و پای نازت مامانی     ...
7 خرداد 1392

عشق مامانی

پسرم اینارو روز 2 شنبه عصر 30 /2/92 گرفتم ازت اینجا داری فکر میکنی         مگه داری خودزنی میکنی مامان  اینجا هم دیگه خستت شده داری گریه میکنی البته عکست محو شده اما دلم نیومد نذارمش عزیزم اینم خشمته مامانی             ...
4 خرداد 1392

زندگی من

پسر مامانی عزیز دلم از وقتی غلت زدنو به طور کامل و هر روزه انجام میدی خیلی کارا دیگه هم میکنی مثلا جیغ زدن .   و اینکه عروسکات یا هر چیز دیگه ای رو وقتی میارم جلوت میگیرم  میگیریش و بازی میکنی  راستی نمیدونم چه علاقه ای به صورت من داری تا بغلت میکنم تمام صورت منو میکنی توی دهنت یعنی تا جایی که امکانش هست دهنتو باز میکنی و صورت منو میخوری فقط هم صورت منو   راستی به بیرون رفتنم خیلی علاقه داری و اصلا گریه نمیکنی الان چند روزه که عصرا میبرمت بیرون و برا خودت خوش میگذرونی پسرکم اینم دوتا عکس از گل پسرم ...
1 خرداد 1392
1